جدول جو
جدول جو

معنی سه چشمه - جستجوی لغت در جدول جو

سه چشمه
(سِ چِ مَ)
دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز. دارای 227 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، کنجد و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سه چرخه
تصویر سه چرخه
وسیلۀ نقلیه که سه چرخ داشته باشد، چه با نیروی موتور حرکت کند و چه با نیروی پا یا دست
فرهنگ فارسی عمید
(کَ تِ سَ)
نام محلی به چهاردانگه در هزار جریب مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 125 بخش انگلیسی و ص 167 ترجمه آن.)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس، واقع در 65000گزی شمال خاوری گنبدقابوس و 12000گزی جنوب راه فرعی مراوه تپه، با 540 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ چَ / چِ مَ / مِ)
مرکّب از: یک + چشمه، یک نمونه. بخشی. گوشه ای. انموذجی: یک چشمه از فنون کشتی گیری عرضه کرد.
- یک چشمه کار، کار خوب و آراسته. (آنندراج) (غیاث)،
- یک چشمه کردن، کنایه از زیب و زینت کردن. (آنندراج) :
عروس صبحدم یک چشمه کرده
به بام چارمین ایوان برآمد.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ چَ / چِ مَ / مِ)
مرکّب از: یک + چشم + ه، یک چشم. واحدالعین:
سحرگه که یک چشم یابد کلید
به آیین یک چشمه آید پدید.
نظامی.
مسحاء، زن یک چشمه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ / لِ چَ مَ / مِ)
دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد که در 42هزارگزی شمال باختری فریمان واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 44 تن است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رَ چِ مَ / مِ)
ده از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان. آب آن از چشمه سار. محصولات عمده آنجا غلات و لبنیات. صنایع دستی زنان آنجا شال و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(سِ چَ خَ / خِ)
وسیلۀ نقلیه ای که با سه چرخ حرکت کند. حرکت آن یا به وسیلۀ نیروی موتور یا گردانیدن اهرمی که با واسطۀ زنجیری چرخها را بحرکت درمی آورد، صورت میگیرد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(چِ مَ)
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. دارای 180 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. ساکنین از طایفۀ کرمی هستند و در چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سِ قِ چِ مَ)
دهی از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد، دارای 182 تن سکنه و آب آن از قنات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ چَ مَ)
دهی است جزء دهستان تیمور بخش حومه شهرستان محلات واقع در 28هزارگزی جنوب خاور محلات و در 18هزارگزی جنوب راه شوسۀدلیجان به محلات. هوای آن سرد و دارای 220 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی است. مزارع حیدرآباد، قره گل، کندنو و گل چشمه پائین جزء این ده است. راه آن مالرو است و از طریق تیمور ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ چِ مِ قَ عِ بِ)
دهی از دهستان خرق بخش حومه شهرستان قوچان واقع در 36 هزارگزی باختر قوچان و 16 هزارگزی جنوب شوسۀ عمومی قوچان به شیروان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنه 357 تن. آب آن ازچشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(یَهْ چِ مَ)
قصبۀ مرکزی بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو می باشد و مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است: طول 44 درجه و 22 دقیقه و 15 ثانیه، عرض 39 درجه و 3 دقیقه و 45 ثانیه و ارتفاع آن از سطح دریا 1843 متر. اختلاف ساعت آن با طهران 28 دقیقه و 8 ثانیه است بطوری که ساعت 12 ظهر سیه چشمه ساعت 12 و 28 دقیقه و 8 ثانیه طهران می باشد. دارای 3289 تن سکنه و آب قصبه از رود خانه قزل چای، قنات و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. دارای ادارات پست و تلگراف، ژاندارمری و مرزبانی می باشد. دبستان و در حدود 4 باب دکان از صنوف مختلف دارد. این قصبۀ جزء دهستان چالدران محسوب شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ چَمَ)
دهی است از دهستان جاوید بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون. در 64هزارگزی خاور فهلیان و خاور کوه طویله واقع است، 191 تن سکنه دارد، از چشمه آبیاری میشود محصولش غلات و حبوبات و شغل اهالی کشاورزی و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ چَ مَ)
در تویسرکان چشمه ساری است که در دامنۀ کوه کوبره و بالای کشانی واقع است. از این چشمه ها آب سرازیر میشود و رود بسیار عظیمی تشکیل میدهد که از زیر آبادی کشانی جاری میشود و اراضی این آبادی را مشروب میکند و از آنجا سرازیر میشود بسنجوران و از آنجا به آرزوج و کم کم زیادتی آن بجائی میرسد که عبور از آن رود دشوار میگردد. این کوه از حیث آب و هوا بسیار خوب است و متصل به کوه الوند میباشد. رود حاصل از این کوه که موسوم به کرزان است بعد از آنکه چند آبادی را مشروب کرد به صحرای خزل رسیده به رود گاماسب میریزد. (مرآت البلدان ج 3044)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ چِ مِ)
دهی است از دهستان میزدج بخش حومه شهرستان شهر کرد. واقع در 32هزارگزی جنوب باختری شهر کرد. دارای 1159 تن سکنه است. آب آن از رودخانه تأمین می شود. راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیه چشم
تصویر سیه چشم
آن که دارای چشمانی سیاه رنگ باشد
فرهنگ لغت هوشیار
وسیله نقلیه که با سه چرخ حرکت کند حرکت آن یا به وسیله نیروی موتور یا یا گردانیدن اهرمی که به واسطه زنجیری چرخها را به حرکت در می آورد صورت میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو چشمه
تصویر دو چشمه
دو حدقه چشم، آفتاب و ماه، شب و روز
فرهنگ لغت هوشیار
((~. چَ خِ))
وسیله نقلیه بچه گانه با دو چرخ در عقب و یک چرخ فرمان در جلو که با پا زدن به حرکت درمی آید
فرهنگ فارسی معین
آبی که از زمین میجوشد: یک خوشحالی غیرمنتظرهاین خواب عاقبت خوشی را که در طالع زندگی وجود دارد نوید می دهد - لوک اویتنهاو
آب سیال و روان ولی زیاد و خروشان مشروط بر اینکه شاهد تماشای آن باشید نه درون آن نشان قدرتی است که با آن رو برو می شوید و با آن رویارو قرار می گیرد. اگر از آب رودخانه یا سیل برگرفتید و نوشیدید دو صورت دارد. یا آب کثیف است یا روشن و صاف. آب کثیف مال و بهره است که از طریق نا مشروع و نادرست نصیب شما می گردد و آب روشن چیزی است مادی و مالی که از راه پسندیده به چنگ می آورید و بهره مند می شوید - منوچهر مطیعی تهرانی
فرهنگ جامع تعبیر خواب
مرتعی از توابع شهرستان کردکوی، نام محلی در حوزه ی شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه ای در روستای یخکش بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام چشمه ای در منطقه ی کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در بیست و سه کیلومتری جنوب باختری کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در روستای سیامرگوی کتول، چشمه ای در جنوب گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزار جریب بهشهر، از توابع
فرهنگ گویش مازندرانی
تکه ای سازی مربوط به سرنا که در رزم و بزم نواخته می شده است
فرهنگ گویش مازندرانی
ضربه زدن با بابند دوم انگشتان دست
فرهنگ گویش مازندرانی
از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاهکوه و ساور استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه ای در روستای یخکش بهشهر، چشمه ای در منطقه خطیرکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه ای با آب بسیار سرد در منطقه ی خطیرکوه سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان عشرستاق هزار جریب واقع در منطقه ی بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام ارتفاعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی